اخبار 16 اسفند 1402 - 9 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 4 دقیقه
کپی شد!
0
در  پانل «اعتراض، روان و رسانه» مطرح شد؛

عدم موفقیت رسانه‌ ها در شرایط بحرانی جامعه

دومین پانل سیزدهمین همایش سلامت روان و رسانه با عنوان «اعتراض، روان و رسانه» برگزار شد.

سیزدهمین همایش سلامت روان و رسانه

به گزارش بهروان نیوز، در این پنل به این مسئله پرداخته شد که در جامعه ایران، موقعیت‌های اعتراضی از وضعیت خطی به وضعیت سیال نزدیک شده‌اند، اعتراض و جنبش‌های مبتنی بر اعتراض در ایران، گونه متناقض‌نمایی پیدا کرده و به مرحله نهفتگی رفته است. همچنین مطرح شد که در تحولات اخیر در ایران، رسانه نیازها و اشتیاقات جامعه را گرفت، برای خود کرد، آن‌ها را منحرف و سپس به جامعه برگرداند.

در شرایط اعتراضی، امکان گفت‌و‌گو سلب می‌شود

هادی خانیکی، روزنامه‌نگار و استاد دانشگاه، درباره «جامعه شبکه‌ای شده، اعتراض و گمشدکی گفت‌وگو» سخنرانی کرد. او با جمله‌ای از کاستلز، مطرح کرد که ما امروز با جامعه‌ای سروکار داریم که ارتباطات عمودی جای خود را به ارتباطات افقی داده است. در این جامعه به جای اینکه از بالا اداره شود، ارتباطات، شبکه است و منجر به تشکیل جامعه شبکه‌ای شده که در آن افراد به صورت فردی و جمعی، در ارتباط جدیدی قرار می‌گیرند.

کابینتو بچین

او با اشاره به مفهوم اعتراض گفت: منظور از اعتراض، خواست برای تغییر شرایط زندگی، برای فرد و جامعه است به گونه‌ای که از یک طرف، نوعی بحران مشروعیت برای هر کسی که می‌خواهد آن را اداره کند (در خانواده، جامعه و حکمرانی)، شکل می‌گیرد و این نوعی خودمختاری را برای فرد و جامعه شبکه‌ای شده به وجود می‌آورد تا اینکه خود وضعیت را اداره کند. در چنین شرایطی است که اعتراض‌ها به صورت مختلف از جمله با جنبش‌های اجتماعی شکل می‌گیرد و در مطالعات جدید ارتباطی گفته می‌شود که کنش فردی یا جمعی به حوزه روان پیوند می‌خورد؛ به گونه‌ای که در مطالعات جدید مفهوم عصب‌پژوهی اجتماعی مطرح می‌شود.

این روزنامه‌نگار می‌گوید که کاستلز  معتقد است که اعتراضات از شش هیجان اصلی ترس، نفرت، شگفتی، اندوه، شادی و عصبانیت سرچشمه می‌گیرند و در اینجا بحث هوش هیجانی در سیاست به میان می‌آید. در جامعه، کنش‌های جمعی، ترس را کم می‌کند و اینجا بحث ارتباط میان حوزه روان‌کاوی، سیاست و ارتباطات مطرح می‌شود.

خانیکی درباره امکان گفت‌وگو در شرایط خشم و ترس توضیح داد و اظهار داشت: در جامعه ایران، موقعیت‌های اعتراضی از وضعیت خطی به وضعیت سیال نزدیک شده‌اند، اعتراض و جنبش‌های مبتنی بر اعتراض در ایران، گونه متناقض‌نمایی پیدا کرده و به مرحله نهفتگی رفته است. معمولا در شرایط اعتراضی، امکان گفت‌و‌گو، دور یا سلب می‌شود. در واقع، گفت‌و‌گو یا بد فهمیده می‌شود یا اساسا سراغ آن نمی‌روند. در این شرایط، گفت‌وگو به وسط بازی و دیده نشدن حقوق شهروندی تلقی می‌شود. این مشکل امروز است، در حالیکه گفت‌وگو نوعی کنش است و در این مواقع باید از کنش گفت‌وگویی صحبت کرد.

سیزدهیمن همایش سلامت روان و رسانه

پروپاگاندای رایانشی، قابلیت جریان‌سازی سیاسی برای دستکاری افکار عمومی

محمد رهبری، دانش آموخته جامعه شناسی سیاسی، به «نسبت میان پروپاگاندا، خطاها و ناهماهنگی‌های شناختی در شرایط اعتراضی» پرداخت. او در تعریف پروپاگاندا گفت: پروپاگاندا مجموعه‌ای از روش‌هاست که توسط یک گروه سازمان‌یافته به کار می‌رود که می‌خواهد از طریق دستکاری روان‌شناختی باعث ایجاد مشارکت فعالانه یا منفعلانه در فعالیت‌های افراد شود. پروپاگاندا تلاشی هدفمند برای پنهان کردن سوگیری، ارائه دروغ‌ها به عنوان حقایق؛ ارائه حقایق به صورت ناقص یا خالی از زمینه اصلی آن‌ها، برای دور کردن ذهن از فرآیندهای عقلانی است.

او گفت: ناهماهنگی شناختی، سوگیری تاییدی، سوسو زدن توجه، ادعای پرتکرار، منبع ادعای مطمئن و ادعای بدون تکذیبیه، عوامل روان‌شناختی هستند که منجر به باور یک ادعا می‌شوند.

در ادامه او به مسئله «ناهماهنگی شناختی» پرداخت و در تعریف آن گفت: ناهماهنگی شناختی زمانی اتفاق می‌افتد که فرد با دو فکر متضاد روبه‌رو می‌شود. بنابراین، مردم انگیزه می‌گیرند تا تعارض را کاهش دهند یا ناهماهنگی را برطرف کنند.

طبق گفته رهبری نظریه ناهماهنگی توصیف می‌کند که چگونه افراد برای پذیرش یا رد باورها و هم‌چنین اطلاعات/استدلال‌هایی که با این باورها همراه هستند، تحت تاثیر می‌گیرند. این نظریه شامل هر دو مؤلفه شناختی و عاطفی است.

او ضمن تشریح مفهوم پروپاگاندای رایانشی، اظهارداشت: هدف بخشی از الگوریتم‌ها، قطبی‌سازی و هدایت مکالمات است. ربات‌ها با قابلیت جریان‌سازی سیاسی برای دستکاری افکار عمومی ساخته می‌شوند و فضایی برای ما می‌سازند که گویا یک مسئله پرطرفدار و یا مسئله دیگر، منفور است. براساس پژوهشی، یک سوم کاربرهای توئیتر ربات هستند. 10 درصد از کل فعالیت‌های پلتفرم‌های رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی را ربات‌ها ایجاد کرده‌اند. پروپاگاندای رایانشی با کمک الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی، ممکن می‌شود. این پروپاگاندا، مکالمات عمومی را هدایت و قطبی‌سازی می‌کند.

حافظه جمعی، حاصل کنش استراتژیک نخبگان

«نقش شیوه‌ی بازآفرینی خاطرات جمعی در صورت‌بندی اعتراضات» عنوان سخنرانی فاطمه علمدار بود. او با بیان اینکه خاطره آن چیزیست که ما به یاد می‌آوریم، گفت: از بی‌نهایت اتفاقاتی که در گذشته‌مان رخ داده، تنها بخشی از آن‌ها برای ما تبدیل به خاطره می‌شوند. آن بخشی که عواطف ما درگیر آن شده است و معنای خاصی برای خودمان و یا گروهی که در آن زندگی می‌کنیم، شکل گرفته است. و آن معنای خاص، نقش مهمی در ساختن تصویری که از خودمان و جمعی که به آن تعلق داریم، ایفا می‌کند.

به گفته این جامعه‌ شناس، تکرار مدام و پرهیجان یک خاطره در جمع‌های مختلف و آن احساس لذت و یا غم جمعی که با تکرار بدست می‌آید، چیزی است که یک اتفاق را به خاطره جمعی تبدیل می‌کند. این تکرار نسل به نسل ادامه پیدا می‌کند، تبدیل به قصه و در نهایت یک خاطره جمعی می‌شود.

سپس او به تعریفی از حافظه جمعی از موریس هوالباخ پرداخت. طبق این تعریف، مردم حافظه جمعی را به خاطر می‌آورند، حمل می‌کنند و براساس آن رفتار می‌کنند. حافظه جمعی در گروه‌های اجتماعی به صورت مشترک پذیرفته می‌شود.

علمدار با تاکید بر اینکه حافظه جمعی حاصل کنش استراتژیک نخبگان است، ادامه داد: نخبگان، حافظه جمعی را شکل می‌دهند. حافظه جمعی ریشه در واقعیت ندارد، بلکه برساخت نخبگان است. نخبگان یعنی کسانی که قدرت، ثروت و منزلت متمایز دارند و می‌توانند تاثیرگذار باشند. مثلا یک بازیگر با منزلت متمایزش می‌تواند یک نخبه اجتماعی باشد حتی اگر هوش چندانی نداشته باشد.

او توضیح داد که گاهی اتفاقات بزرگی که در جامعه می‌افتد تاثیر زیادی در شکل‌گیری خاطرات و بازخوانی آن خاطره دارد. خاطره‌ای که زمانی امکان داشت باعث تقویت حس ملی شود، ناگهان باعث شکل‌گیری احساس عمیق درماندگی و نتوانستن در مردم شود.

این جامعه‌شناس در بخش دیگری از صحبت‌هایش به مفهوم رشد انفجاری حافظه پرداخت و گفت: رشد انفجاری حافظه اواخر قرن بیستم مطرح شد؛ زمانی که رسانه‌های جدید متولد شدند، چند فرهنگ‌گرایی شکل گرفت و دغدغه‌های حفظ میراث فرهنگی و ملی ایجاد شده بود. در آن زمان، حافظه به یک مسئله اجتماعی تبدیل شد و مفهوم بحران حافظه شکل گرفت. طبق گفته اندیشمندان، ما در حالی از حافظه می‌گوییم که چیز زیادی از آن باقی نمانده و این رسانه است که به ما می‌گوید چه چیز را به یاد بیاوریم و چه چیز را به یاد نیاوریم.

این پژوهشگر روانشناسی اجتماعی مطرح کرد که روانشناسان اجتماعی معتقدند که حافظه یک چیز نیست بلکه یک فرآیند است که در جریان کنش‌های متقابل اجتماعی، درون جامعه شکل می‌گیرد. حافظه فرآیند فعال معناسازی و جزئی از دستگاه معناساز فرهنگ است.

او صحبت‌هایش را با جمله‌ «ما دوباره سبز می‌شویم» از قیصر امین‌پور و طرح سوال «آیا ما دوباره سبز می‌شویم؟» به پایان رساند و گفت: هر کدام از ما در هر نهادی که در این جامعه هستیم، یک تجربه واقعی برای کسانی که با ما سروکار دارند، می‌سازیم. این تجربیات واقعی بر اعتماد اجتماعی تاثیر می‌گذارند. هر کدام از ما می‌توانیم روی دیگری تاثیر بگذاریم؛ حداقلِ آن تاثیری است که روی فرزندان‌مان داریم. من قصه‌ای از هویت ملی و گروهی‌مان را برای فرزندم تعریف می‌کنم؛ این قصه می‌تواند «کاش یک روزی از این خراب شده بروی» باشد یا قصه «بمان و پس بگیر». این قصه‌ها می‌تواند روی اتفاقات آینده کاملا تاثیر بگذارد.

سیزدهیمن همایش سلامت روان و رسانه

رسانه باید رنج همگانی را به شعور همگانی تبدیل کند

«اعتراض در میانه ساختار متصلب و رسانه رویافروش، گم‌گشتگی تجربه عاملیت» عنوان آخرین سخنرانی این پانل بود که علی نیک‌ جو، روان‌پزشک و پژوهشگر حوزه رسانه، درباره آن صحبت کرد. او در ابتدای صحبت‌هایش گفت: ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که پوست آن سوخته و مکانیسم‌های دفاعی‌اش به شدت در حال نابودی است. اینکه فکر کنیم در این جامعه می‌توان درباره روان گفت اما به مسائل سیاسی و اجتماعی توجهی نداشت، خبط بزرگی است. ما امروز شاهد سر ریز شدن تمام مسائل سیاسی و اجتماعی در اتاق‌های درمان هستیم.

او بیان کرد که در سال‌های اخیر نقش حقیقی خود افراد، تحت تاثیر نقش رسانه‌ها قرار گرفته است و در بسیاری از موارد واجد عاملیت کاذب و ناعاملیت هستند. به عبارتی، خود حقیقی تحت تاثیر دیگران قرار گرفته و کنش‌ها و رفتارهای افراد در رسانه‌های اجتماعی، اهمیت چندانی پیدا کرده است. آن‌جا که خود را برای اشتیاق دیگری قربانی می‌کنیم، راه را برای ایجاد خود کاذب باز می‌کنیم. در اینجا چیزی که اهمیت ندارد، خواسته خود حقیقی من است.

این روانپزشک مطرح کرد که خود کاذب در این جامعه مدام در حال فربه‌تر شدن و خود حقیقی در حال لاغرتر شدن است. خود حقیقی، استقلال و خلاقیت دارد؛ اهل گفت‌وگو است و میل به تاثیرگذاری دارد. اما خود کاذب نقد مطلق در برابر بزرگی دیگری و یا مخالفت با بزرگی دیگری است. این خود تجربه تصنعی، دروغین و تهی بودن از معنای شخصی و احساس یگانگی را نشان می‌دهد.

او با اشاره به حوادث سال گذشته در ایران، خاطرنشان کرد:« در تحولات اخیر در ایران، رسانه نیازها و اشتیاقات جامعه را گرفت، برای خود کرد، آن‌ها را منحرف و سپس به جامعه برگرداند. در حالی که رسانه باید رنج همگانی را به شعور همگانی تبدیل کند. اما در جریان این تحولات و ناآرامی‌ها، رسانه‌ها موفق نبودند.

 نیک‌ جو در پایان صحبت‌هایش گفت: مهم‌ترین عاملی که می‌تواند روان افراد را از هم بپاشاند، احساس تحقیر شدگی است و این احساس را هم ساختار به‌طور سیستماتیک به مردم می‌دهند و هم رسانه‌ها. ساختار با برکشیدن متملقین و پخمگان، خانه‌نشین کردن شریف مردان و شریف زنان و از حیز انتفاع خارج کردن صندوق انتخابات و وزیر بهداشت کردن کسی که نامه عدم واردات واکسن کرونا را امضا کرده، در تحقیر سیستماتیک نقش دارد. ابررسانه‌ها نیز با پمپاژ اضطراب، ترس، فلاکت و بدبختی در روان آدم‌ها، هم‌دست با ساختار حرکت کرده است. اعتراضی که ریشه در این نوع از تحقیرشدگی دارد، به جای اینکه حقیقت محور باشد، هویت محور است. به جای اینکه چندبعدی باشد، تک‌گو و تک‌بعدی است.

نویسنده
فاطمه فلاح
مطالب مرتبط
  • دیدگاه‌هایی که حاوی ناسزا و افترا است، به هیچ عنوان پذیرفته نمی‌شوند
  • برای بهتر و روان‌تر خوانده شدن دیدگاه شما، بهتر است از متن به صورت فارسی استفاده کنید نه با حروف فینگلیش
  • موارد درگیری با کاربران در پاسخ به دیدگاه دیگر کاربران پذیرفته نمی‌شود
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.