به گزارش بهروان نیوز، در این پانل به این پرداخته شد که در مدارس ایران فضایی آمیخته با غم، خشم و نفرت حاکم است. سیستم آموزشی ما شوقانگیز نیست و خلاقیت را نابود میکند.
لزوم حضور روانشناس یا روانپزشک در مدارس
احمد نوربالا، روانپزشک، در ابتدای سخنرانی خود در این پانل با موضوع «سلامت روان در مدرسه و دانشگاه» به تعریف سلامت روان از دیدگاه سازمان جهانی بهداشت پرداخت. طبق این تعریف، سلامت روان حالتی از خوب یا سالم بودن است که هر فردی از توانمندیهایش درمییابد که میتواند با تنشهای عادی زندگی مقابله کند، کار مفید و ثمربخش انجام دهد و نیز با جامعه خود مشارکت داشته باشد.
او با این توصیف که نوجوانی «فرآیند پیشرفت» است، گفت که مشخصه آن افزایش توانایی تسلط برچالشهای پیچیده تکالیف تحصیلی، بین فردی و هیجانی و در عین حال جستجوی استعدادها، هویتهای اجتماعی و علایق جدید است. در ادامه او نوجوانی را به سه دوره تقسیم و در شرح هر کدام توضیح داد: اوایل نوجوانی 12 تا 14 سالگی را در برمیگیرد. در این دوره دخترها و پسرها انتقاد از عادات معمولی خانواده را شروع میکنند. اصرار دارند وقتشان را بیشتر با همسالان و با نظارت کمتر والدین سپری کنند و به صورت ضمنی یا آشکار به خودمختاری تمایل نشان میدهند. در مرحله میانی نوجوانی که بین 14 تا 16 سالگی است، رفتارهای جنسی تشدید میشود و عزت نفس به عامل اصلی در رفتار او تبدیل میشود. نوجوانان در این مقطع خطرات را دست کم میگیرند. در اواخر نوجوانی که حدفاصل 17 تا 19 سالگی است، نوجوان تلاش میکند تا با کندوکاش در علایق تحصیلی، سلایق هنری، موسیقی، فعالیتهای ورزشی و پیوندهای اجتماعی درک روشنتری از خود و گروههای اجتماعی مختلف داشته باشد.
این روانپزشک سپس با اشاره به آموزش مهارتهای زندگی در مدارس کشورهای پیشرفته عنوان کرد که این مهارتها به گروههای سنی 9 تا 24 سال آموزش داده میشوند. درست لباس پوشیدن، راه رفتن، خوب حرف زدن، منظم بودن، انتقاد کردن، جرات ورزی، تمرین شجاعت، کنترل خشم، غذا پختن، نگهداری دوست خوب، آیندهنگری، تلاش کردن، ناامید نشدن، احترام گذاشتن، مشورت کردن، کم مصرف بودن و… از جمله این مهارتها هستند.
در ادامه نوربالا مطرح کرد که بسیاری از این مهارتها در مدارس ایران آموزش داده نمیشوند. از این رو، او توصیه کرد: در آموزش و پرورش هر منطقه باید یک تیم سلامت روان، مرکب از روانپزشک و یا روانشناس حضور داشته باشد تا در کنار آموزگاران و مدیران، این مهارتها را به دانشآموزان بیاموزند.
همچنین او به این مسئله اشاره کرد که در مدارس ایران فضایی آمیخته با غم، خشم و نفرت حاکم است و مدام در مدارس شعارهای «مرگ بر …» سر داده میشود و این اتفاق بسیار بدی است. او به افزایش میزان مهاجرت و خودکشی در ایران اشاره کرد و یکی از مهمترین دلایل آن را گرفته شدن «حب وطن» دانست.
جامعه آزرده و آیندهای ناامن
«ریشههای گفتمانی احساس، امنیت یا ناامنی در مدرسه و دانشگاه» عنوان سخنرانی مقصود فراستخواه بود. این جامعهشناس در ابتدای صحبتهای خود گفت: گفتمان هژمون، رسمی و مسلطی که در آموزش کشور ما شکل گرفته، معطوف به قدرت است که اصلا برای جامعه معنادار نیست. گفتمان رسمی آموزش در ایران به گونهای است که میتواند با خود صورتهای مختلفی از احساس ناامنی را برای نسل آینده این سرزمین ایجاد کند. این نظام آموزشی خود را با سه شکل سلطه، قدرت و کنترل در بازار، آپاراتوس (دستگاه قدرت و حکومت) و برنامه روبهرو میبیند.
فراستخواه سپس به بررسی عملکرد این سه مورد پرداخت. او با اشاره به اینکه متوسط سن در ایران 30 سال است، درخصوص عملکرد بازار در سیستم آموزشی توضیح داد: هنوز گروههایی از دانشآموزان را داریم که در برابر بازار احساس ناامنی دارند. این بازار آموزشی گرانقیمت و لوکس است، لذا آنها قدرت خرید و استفاده از آن را ندارند؛ در نتیجه، بازار آنها را اخراج میکند و میگوید اگر قدرت خرید ندارید پس به مدرسه، آموزش باکیفیت و دانشگاه دسترسی نخواهید داشت.
در ادامه او مطرح کرد که شاخص فقر (که فاصله فقرا تا خط فقر را اندازهگیری میکند) در سال 1399 و 1400 به بالاترین مقدار خود یعنی حدود 27 درصد رسیده است. در ایران میل به خرج کردن برای آموزش بالاست اما با این حال سهم آموزش از کل هزینههای خانوار در دهه 90 تا مرز 60 درصد کاهش یافته است که این اتفاق میتواند خطر افزایش فقر بین نسلی را در پی داشته باشد. او اظهار داشت که آموزش، برابرساز است اما در حال حاضر آموزش در ایران بازتولید نابرابری میکند و دیگر برابرساز نیست.
این استاد دانشگاه درباره تاثیر دستگاه حکومتی (آپاراتوس) بر نظام آموزشی گفت: خانوادهها و فرزندان با یک آپاراتوس دولتیِ ایدئولوژیک روبهرو هستند. در ایران، آموزش در دستگاه حکومتی قرار دارد. گزینش معلمان، کنترل روی مدارس و نحوه انتخابها همگی تحت تاثیر آپاراتوس دولتی است. در گفتمان رسمی آموزش در ایران، درباره صلح به دانشآموزان آموزشی داده نمیشود. به عبارتی، صلح دال مرکزی نیست و طبق تحلیل محتوای اسناد سیاستی آموزش و پرورش، مواردی چون نفوذ، توطئه، فرمانده، خنثیسازی، دشمن، قدرت که همه خیالپردازیهای سیاسی هستند، آموزش داده میشوند.
او با اشاره به این که آموزش ما غیریتساز است، بیان کرد: مناسکگرایی در مدارس، ناامنی روانی و ذهنی در بچهها ایجاد میکند. مدرسهای که باید به بچهها عقلانیت، دیگر دوستی و صلح را آموزش بدهد، به آنها جنگیدن و مناسبات سرد تنظیمی (مانند گشتن کیف) را میآموزد. بخش بزرگی از این جامعه آزرده است.
این جامعهشناس با بیان اینکه اگر خانوادهها بتوانند از بازار و آپاراتوس گذر کنند، به برنامههای نظام آموزشی برخورد میکنند، در شرح این برنامه توضیح داد: در این برنامه نه جریانی از سرزندگی، خلاقیت و اکتشاف هست و نه از آن انواع قابلیتهای انسانی، حل مسئله، شکوفایی، اشتغال، کارآفرینی، مهارتهای پیشرفته و ورود به دیگر عرصههای زندگی آتی به دست میآید.
فراستخواه اظهار داشت: نابود کردن خلاقیت، اولین کاری است که آموزش و پرورش میکند و سیستم آموزشی ما شوقانگیز نیست.
او با گزارشی از شاخص جهانی دانش، اعلام کرد: ما از بین 154 کشور در رتبه 104 قرار داریم. در واقع، نه تنها از متوسط جهانی بلکه از کشورهای هم گروه خود از حیث محیط توانمندساز و نیز آموزش عالی عقب افتادهایم. در بحث تحصیل در رتبه 98 و در محیط توانمندسازی در رتبه 147 قرار داریم. این آمارها یعنی آینده برای بچههای ما بسیار ناامیدکننده است. ما اصلا نمیتوانیم برای آیندهمان ارزش افزوده ایجاد کنیم. آینده برای چشمان تیز کودکان، نوجوانان و جوانانمان بسیار ناامن است.
وضعیت ما از نظر افسردگی و اختلالات اضطرابی خوب نیست
علیرضا خوشدل، متخصص اپیدمیولوژی بالینی، دیگر سخنران این پانل بود که با موضوع «پروفایل سلامت روان در دانشگاهها»، درباره وضعیت شیوع اختلالات روانی در دنیا و ایران توضیح داد: طبق آمار سالهای 2019 و 2020 درباره شیوع جهانی این اختلالات، وضعیت ما از نظر افسردگی و اختلالات اضطرابی خوب نیست و در میان کشورهای دیگر بیشترین تعداد مواجهه را با این اختلالات داشتهایم.
او به گزارشهایی که درباره این اختلالات (بهخصوص موارد خودکشی از ایران) منتشر میشود، اشاره کرد و گفت: گمان نمیکنم کسی این وضعیت را باور داشته باشد. منابع داده ما از خودکشی کجاست؟ سازمان پزشکی قانونی؟ در پزشکی قانونی سقوط از ارتفاع خودکشی خوانده نمیشود، بنابراین باید این منابع را اصلاح کنیم.
او با اعلام اینکه بین فقر و کمبود درآمد و این اختلالات ارتباط وجود دارد، گفت: اگر تمام کشورها را به میزان تولید ناخالص داخلی و فراوانی اختلالات سلامت روان روی نمودار و تغییرات آنها را بین سالهای 1990 تا 2019 بررسی کنیم، میبینیم که این تغییرات، روند افزایشی داشتهاند. در کشورهای غنی هم این اختلالات بیشتر شناسایی میشود، اما وضعیت کشور ما، هم به نسبت همه این گروهها و همردههای خود از نظر تولید ناخالص داخلی بسیار بالاتر است و رشد قابلتوجهی از نظر فراوانی، بار بیماری و رشد در طول زمان دارد. ما در میان کشورهایی قرار داریم که سیاستگذاری سلامت روان دارند، اما کجا آن را اجرا میکنیم؟ چهکسی مطلع است و چقدر توانستیم بار این بیمارهای را کاهش دهیم؟
براساس اعلام خوشدل، وضعیت تعداد روانپزشکان شاغل در ایران در سال 2011، بهازای هر 100 هزار نفر جمعیت، بین یک تا چهار روانپزشک بود که با حساب آمار مهاجرت روانپزشکان و روانشناسانی که رفته یا در دسترس مردم نیستند، شاید وضعیت کمی هم بدتر باشد.
او در ادامه درباره وضعیت شیوع اختلالات روانی در ایران هم توضیح داد: در مطالعه سال 2007، این آمار با غربالگری حدود 29 درصد و با معاینه بالینی 22 درصد در ایران به دست آمد. در سال 2020 مقاله دیگری منتشر شد که طبق آن، آمار اختلالات روانی در ایران با غربالگری 31 درصد و با مطالعات بالینی 4/25درصد به دست آمد. در مطالعه دیگری که در میان گروهی از بازماندگان جنگ انجام شد، آمار افسردگی 4/22درصد و اختلال پس از سانحه 8/27درصد به دست آمد. در مطالعهای که در شهر تهران انجام شده بود، آمار اختلالات روان در گروه مورد مطالعه از شهروندان این شهر 37درصد، افسردگی 43درصد، اختلالات اضطرابی 40درصد و 5/30درصد اختلال روانتنی به دست آمد.
خوشدل درباره بررسی وضعیت این اختلالات در دانشگاههای ایران نیز توضیح داد: مطالعات مناسبی درباره وضعیت سلامت روان در دانشگاههای ایران وجود ندارد، بااینحال چند مطالعه انجامشده و طبق یکی از آنها، فراوانی اختلالات روان در جمعیت موردمطالعه 5/19درصد به دست آمد و یافته خاص آن ارتباط معکوس با درآمد خانواده بود. هرچه درآمد خانواده بالاتر، مشکلات سلامت روان دانشجویان کمتر گزارش شده بود. از سوی دیگر، این آمار در میان دانشجویانی که در دانشگاههای شاهد و ایثارگر پذیرفته شده بودند، 77درصد بود. دانشجویانی که پدرشان فاقد شغل بودند 3/5 برابر بیشتر در معرض اختلالات روان بودند.
دیدگاههایی که حاوی ناسزا و افترا است، به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
برای بهتر و روانتر خوانده شدن دیدگاه شما، بهتر است از متن به صورت فارسی استفاده کنید نه با حروف فینگلیش
موارد درگیری با کاربران در پاسخ به دیدگاه دیگر کاربران پذیرفته نمیشود