سیزدهمین همایش سالانه «سلامت روان و رسانه» با محوریت «امنیت روان، رسانه و حقوق شهروندی: از وهم تا واقعیت» به ریاست مصطفی معین، وزیر سابق وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و رئیس دانشگاه، هفته اول اسفند ماه برگزار شد. معین در سخنرانی خود در افتتاحیه این همایش به افزایش شیوع اختلالات روانی، خودکشی، شکاف های اجتماعی و تبعیض، سبک زندگی ناسالم و… در ایران اشاره کرد. از این رو، با این استاد دانشگاه صحبت کردیم و از او درباره جایگاه رسانه در ایران به ویژه در حوزه سلامت روان پرسیدیم.
این همایش درخصوص «امنیت روان و رسانه» بود. سوال من این است که اساسا جایگاه رسانه در ایران کجاست؟ رسانه تا چه میزان اجازه ورود به این مسئله را دارد؟ آیا رسانه تنها وظیفه آگاهی و اطلاع رسانی دارد؟
رسالت قلم و شرف انسانی، دفاع از حق و حقیقت گوئی، آگاهیبخشی و اطلاعرسانی در جهت همین هدف است. انجام این رسالت نیازمند داشتن آزادی، احساس مسئولیت و رعایت اصول اخلاق حرفهای است؛ اصولی چون احترام به حقوق مخاطب، عدم بدآموزی، کمک به آنچه خیر و نیکی جامعه و منافع ملی است، رعایت انصاف و عدالت، رازداری و حفظ حریم شخصی افراد، ارائه مطالب کارشناسانه و درست، پرهیز از ترویج خرافه یا شبه علم، حفظ استقلال رای و نقد قدرت و اوضاع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در چارچوب قانون. در ایران امروز رسانهها در جایگاه مطلوب اجتماعی خود قرار ندارند. رسانهها که از ارکان مهم دموکراسی هستند، در معرض محدودیتهای غیرقانونی و غیر منطقی از سوی حاکمیت قرار دارند و آنچنانکه باید اجازه نقد عملکرد حکومت و دفاع از حقوق اساسی ملت را ندارند. این اعمال فشارها و محدودیتها و نیز عملکرد خود رسانهها موجب شده است که اعتماد عمومی به رسانه، طبق آخرین پیمایش نظرات و نگرشهای ایرانیان در موج چهارم آن که در آبانماه ۱۴۰۲ منتشر شد، بین ۳۰ تا ۴۰ درصد بیشتر نباشد! توجه به این ضعف رسانهای و تلاش برای جلب اعتماد عمومی با ارائه اخبار و اطلاعات درست و سریع و مراعات مقررات اخلاق حرفهای برای جذب مخاطبان و تاثیرگذاری مفید و بیشتر، ضروری است.
نوعی نگاه منتقدانه در زمینه اخبار آسیبهای روانی و اجتماعی (توسط دولت و حتی گاهی مردم) به رسانهها وارد است. منظورم این است که میگویند نباید اخبار و آمار خودکشیها، قتلهای ناموسی، مهاجرت، سرقت و…. منتشر شود. از نظر شما چهقدر این نقد درست است؟ و اساسا رسانهها چطور و از چه زاویهای باید به این نوع مسائل بپردازند؟
پوشش خبری اتفاقات، حوادث و سوانح طبیعی یا رویدادهای مربوط به خشونت و قربانیان جنایت بهطور طبیعی انجام میشود؛ ولی نقش اصلی رسانهها و وظیفه اصلی دولتها، در پیشگیری از آسیبهای روانی و اجتماعی یا حوادث و سوانح طبیعی است؛ قبل از آنکه بهوقوع بپیوندد. کمکی که رسانهها، از صدا و سیما گرفته تا روزنامهها و نشریات و یا شبکههای اجتماعی، در فضای مجازی میتوانند داشته باشند، این است که در زمینه آموزشهای عمومی و ترویج نتایج پژوهشهای علمی در سطح جامعه در جهت ارتقاء سلامت روان، انگزدائی از بیماریهای روان و جلوگیری از طردشدگی اجتماعی است و نیز روشنگری درباره اینفودمی، شبهعلم و خرافههائی است که در ارتباط با اختلالات روان منتشر میشود. همچنین رسانهها در ایجاد انگیزه و امید و جهت دادن به افکار عمومی برای کمک به همنوعان و آسیبدیدگان مسئولیت دارند. رسانهها در شبکههای اجتماعی، فضای مجازی هم با راهاندازی کمپین میتوانند به حمایت از بیماران و یا حادثهدیدگان برخاسته و پشتیبانی عمومی و دولتی را جلب کنند.
وظائف دولت نیز بررسی و کنترل عوامل اجتماعی تعیینکننده سلامت روان از قبیل فساد اداری، فقر و نابرابری، تبعیض و شکافهای اجتماعی، بیکاری، بیثباتی اقتصادی و تورم، خشونت و امنیت اجتماعی است. حال در مواردی که آسیبهایی چون قتل و خودکشی و مسائلی از اینگونه رخ میدهد، نمیتوان آنها را کتمان کرد و سانسور نمود. شفافیت، صداقت و راستگوئی در اطلاعرسانی، آموزش و آگاهیبخشی ایجاب میکند که روانشناسانه با آنها برخورد شود و با تحلیل علمی، علل و عوامل بروز یک فاجعه هشدار داده شود و چگونگی پیشگیری و افزایش تابآوری نسبت به پیآمدهای آن آموزش داده شود. گرفتن مشاوره از روانشناسان اجتماعی و روانپزشکان نیز حسب مورد ضروری است.
از طرف دیگر، عدهای از عموم مردم نیز میگویند که اخبار و صفحات خبری را در فضای مجازی دنبال نمیکنند زیرا به اصطلاح «مدام اخبار بد در آنها منتشر و با خواندن آنها اعصابشان خورد میشود» و به نوعی با این کار میخواهند از سلامت روان خودشان محافظت کنند. این مسئله را چهطور ارزیابی میکنید؟
کودکان و افرادی که دردمند و نسبت به اخبار ناگوار حساس هستند، باید از آنها دور نگهداشته شوند. ولی خودداری همه افراد جامعه از مواجهه با واقعیتهای هرچند تلخ محیط اجتماعی خود، توجیه منطقی و اخلاقی ندارد. نوعدوستی از جمله ویژگیهای مثبت ایرانی است و به تعبیر سعدی، «چو عضوی بهدرد آورد روزگار، دگر عضوها را نباشد قرار». همچنین چشم بستن بر واقعیت سبب میشود که آن واقعیت در مرحله بعد به نحو شدیدتری خود را به فرد و جامعه تحمیل کند. آشنایی با ضعفها و تهدیدها باعث آمادگی بیشتر انسان جهت رفع آنها، سازگاری بیشتر و مقاومت در برابرشان میگردد.
نکته ای که در دو سوال قبل قصد داشتم به آن اشاره کنم، مسئله «انکار» بود. یعنی دولت با نقد و سختگیری به عدم انتشار اخبار و آمارها، قصد انکار و پاک کردن صورت مسئله را دارد. و از طرف دیگر، مردم با دنبال نکردن این اخبار، به نحوی دیگر قصد انکار آن را دارند. چه اتفاقی باعث شده که هر دو طرف به این کار روی آوردهاند؟ این مسئله به کجا ختم خواهد شد و چه نتیجهای در بر خواهد داشت؟
انکار مسائل و مشکلاتی که چه بسا خود دولت در پیدایش برخی یا بسیاری از آنها دخالت داشته است، امری غیراخلاقی و غیر مسئولانه است. راهکار منطقی و موثر، رفتن به سمت حل مسئله با برنامهریزی توسط دولت است و نه پاک کردن صورت آن! اگر جامعه نیز امیدی به دولت در جهت رفع مشکلات نداشته باشد و به حذف صورتمسئله از ناحیه دولتها عادت کرده باشد، ترجیح میدهد که ذهنش را آشفته نکند و یا ناخواسته مشکل را نبیند یا نسبت به آن بیتفاوت و حتی منکر وجود آن شود! نتیجه چنین جمعبندی مشترکی توسط دولت و مردم همین وضع موجود کشور است، یعنی بحرانهای فراگیری چون اختلالات روان، خشونت، بیاعتمادی و کاهش سرمایه اجتماعی و… و در نهایت عقبافتادگی کشور در دنیای در حال تحول کنونی است.
دیدگاههایی که حاوی ناسزا و افترا است، به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
برای بهتر و روانتر خوانده شدن دیدگاه شما، بهتر است از متن به صورت فارسی استفاده کنید نه با حروف فینگلیش
موارد درگیری با کاربران در پاسخ به دیدگاه دیگر کاربران پذیرفته نمیشود