اخبار 17 خرداد 1402 - 1 سال پیش
زمان تقریبی مطالعه: 5 دقیقه
کپی شد!
0
بررسی فیلم «قصر شیرین» از دیدگاه روانشناسی
نگاهی خوشبین به مردی روانرنجور و عصبی
بهروان/ کشاکش بین روانشناسی سنتی و مدرن و بازار تند نقدها به مکتب روانکاوی، در دهه 1960 نوبت به جریان سومی در آمریکا رسید. (انسان گرایی) جایی بین رفتارگراییِ محض و روانکاوی بیرحم فروید و هم فکرانش قرار گرفت که با نگاهی تازه جایگاه ویژهای برای بشر امروز قائل بود.
جریان سوم درست وسط سرشت و تربیت قرار داشت و خوش بینانه با مشکلات انسان تا میکرد. این جریان میتوانست انسان را از چنگ سرنوشت تلخ و آیندهای گریز ناپذیر نجات دهد و امید تازهای در رگهای بشر بعد از مصیبتهای جنگ جهانی دوم جاری کند. آن جا که روانکاوی همه تقصیرها را بر گردن کودکی نارس و تعارضات اجتناب ناپذیر انسان میاندازد و جنگ بین شهوات و وجدان آگاه را فرسایشی میداند و آن جا که فروید پرونده نوع بشر را تا هفت سالگی میبندد و با نگاهی سیاه نسبت به آینده انسان مایوس است، دقیقا همان جا (پاولف و اسکینر) آن قدر محیط و آموختههای پیرامونمان را بر سرمان میکوبند که ما چون موش آزمایشگاهی اسیر چنگالِ تنبیه و پاداش و نیازهای بدوی و فیزیولوژیک خود هستیم.
رفتارگرایی تفاوت زیادی بین انسان و حیوان در یادگیری و الگوبرداری از محیط بر اساس نیازهایشان قائل نمیشود. در حالی که این جریان نو انسان را اصلاحطلبی میداند که مدام در پی رشد و تعالی شخصیت خویش است و منتظر است تا در فرصتی مناسب به عنوان خود آگاه و ناظر به اعمال خویش، خود شکوفایی بالقوهاش را به فعل نزدیک کند. انسانگرایی این مسئله که مشکلات و روان آزردگیهای انسان ریشه در گذشته، خانواده، سرشت و محیط فرد دارند را نقض نمی کند اما کتاب زندگی را هم نمیبندد و جایی برای تغییر، خود شکوفایی و تعالی بشر باقی میگذارد.
ردپای انسانگرایی را در آثار سینمایی کوروساوا در شرق میتوان دید. رضا میرکریمی از جمله فیلمسازان موفق ایرانی است که با لحن قصهگوی خاصش در بسیاری از آثارش این درماندگی و سیر تعالی بشر امروز را به تصویر کشیده است. مطابق رویه معمول این فیلم را نیز همچون سبک و سیاق خودش روایت میکند. مرد میان سالی که از کودکی در فضای خشک و زمخت ایلیاتی و گلهداری بزرگ شده و به دور از محبت والدین و عشق آموزی قرار دارد، خاطرهای نصف و نیمه از ترسها و تنبیههای پدرش تعریف میکند یا شاید هم مجبور میشود داستان فراموش شده خیس کردن شلوارش که برای او تا این لحظه مایه شرمساری بوده را به زبان بیاورد. او اکنون ناچار است با فرزندانش به جاده برود و در مسیری ناخوشایند و ناخواسته قدم بگذارد.
به شکل افراطی و نمایان، عصبی، پرخاشگر و بیعاطفه است آنقدر که حتی بچههایش و هر چه بوده، همهاش به زیان او تمام شده تا جایی که دوست داشتن همسرش را هم انکار میکند چون او را مسبب به زندان افتادنش میداند. از همه گریزان است و به خیال این که با پاک کردن آدمهای گذشته خاطراتش را فراموش میکند در پی شروعی دوباره است. ما با یک فضای بسیار زیبا، لوکیشنهای بکر و تصاویر حیرت آور و وصف ناپذیری در طبیعت مواجه هستیم که از همان ابتدا تمام بد قلقی و پرخاشهای قهرمان داستان را برای بیننده محو میکند. این جاده زیبا در کنار موسیقی، شروع جدال درونی شخصیت جلال و تضاد خشونت-لطافت برای مخاطب است.
به قاعده همان قهرمانهای قبلی میرکریمی در (زیر نور ماه، خیلی دور خیلی نزدیک و به همین سادگی)، در اینجا نیز با یک ابر وجدان در برابر خود آسیب دیده و اخلاقزده مواجه هستیم. فیلم «قصرشیرین» نسخه پختهتر کارهای قبلی فیلمساز و جدال درونی جذابتری برای نقش اولش است. بدمنی که حتی برای بچههایش غریبه است آرام آرام به دل مخاطب مینشیند. فیلم در ژانر جاده است، یاسوج! فضای بکری میان کوهستان و کویر و سرزمین متعادلی بین باران و خشکی. فضایی که هم بیننده و هم بدمن را به تعالی میرساند. او یاد میگیرد چطور با وجود تمام خاطرات تلخ و گذشته تاریک با محیطش تقابل کند و ارتباطش را درست شکل دهد.
این تغییر در یک ریتم مناسب به دل ما میچسبد. از همان لحظهای که دوربین به نقاشی قصر شیرین، رویاهای کودکی سرکوب شده جلال و لاک پشت سارا توجه میکند رگههای خود شکوفایی و انسانگرایی از منتهی الیه تضاد بین خیر و شر بیرون میزند. قاعدتاً اگر فیلم روانکاو باشد به دنبال کشف عقدهای در گذشته میگردد تا دلیلی برای رفتار مرد بتراشد و بیننده را مجاب کند. درست جایی که مرد در درماندگی محض است و رو به پوچی می رود در جادهای شبیه بهشت، محبت فرزندانش را فقط لمس میکند، نه به شکل کلیشهای که ناباورانه او را متحول کند. ریتم و پرداخت مناسب فیلم با بازی خوب بهداد و بچههایش تکمیل میشود و با عرض اندامهای به موقع دوربین، ما آرام آرام مهربانیها و کوتاه آمدنهایش را مقابل فرزندان، برادر زنها و پلیس راهنمایی و رانندگی میبینیم.
شخصیت اول داستان تا بدان جا پیش میرود که حتی تصور کشتن یک حیوان نیز وجدانش را آزرده خاطر میکند! قصر شیرین نگاه پرامید و خوشبینانهای است به زندگی، حتی برای کسی که جز گذشتهای تاریک ندارد. فرد روان رنجوری که در برابر محرکها جز پرخاشگری چارهای ندارد و منافعش ایجاب میکند که بچههایش را رها کند، در مواجهه با زیبایی زندگی و تلنگرهای وجدانی و عاطفی، گردن به تیغ مهربانی و تعالی میسپارد و در یک سیر تکاملی در تقابل با محیط، شاه کلید خودشکوفاییاش را پیدا میکند.
دیدگاههایی که حاوی ناسزا و افترا است، به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
برای بهتر و روانتر خوانده شدن دیدگاه شما، بهتر است از متن به صورت فارسی استفاده کنید نه با حروف فینگلیش
موارد درگیری با کاربران در پاسخ به دیدگاه دیگر کاربران پذیرفته نمیشود