جامعه امروز ایران تغییرات اجتماعی و فرهنگی گستردهای را تجربه کرده است. پیامدهای این تغییرات جامعه لزوما خوشیمن نبوده است. جامعه ایران طی چند دهه اخیر با مسائل بغرنج اقتصادی (رشد گرانی، تورم و بیکاری) دست به گریبان بوده و در کنار لاینحلماندن مسائل اقتصادی، مسائل و آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد، خشونت، خودکشی و… گسترش یافته است.
به گزارش بهروان نیوز به نقل از سلامت نیوز، اردشیر بهرامی، جامعهشناس و پژوهشگر در روزنامه شرق نوشت: جامعه امروز ایران تغییرات اجتماعی و فرهنگی گستردهای را تجربه کرده است. پیامدهای این تغییرات جامعه لزوما خوشیمن نبوده است. جامعه ایران طی چند دهه اخیر با مسائل بغرنج اقتصادی (رشد گرانی، تورم و بیکاری) دست به گریبان بوده و در کنار لاینحلماندن مسائل اقتصادی، مسائل و آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد، خشونت، خودکشی و… گسترش یافته است. واقعیت تلخ این است که نه تنها این آسیبها و مسائل اجتماعی و روانی مدیریت، کنترل و پیشگیری نشده، بلکه شاهد تنوع و تکثر آن در سطح جامعه و خانواده هستیم. تجربه بدفرجام بیماری کرونا طی سه سال اخیر موجب مرگ جمعیت کثیری از مردم ایران و جهان شد و مسائل گسترده و پایدار اقتصادی، اجتماعی و روانی به وجود آورد. پدیدارشدن بحرانهای مالی و اقتصادی از جمله تعطیلی کسبوکارها و مشاغل، آموزش، اوقات فراغت، شادی و نشاط اجتماعی جامعه، همهگیرشدن فضای نامناسب روانی و اجتماعی، ازبینرفتن ارتباطات و مناسبات اجتماعی و آیینهای سوگواری در جامعه موجب شکلگیری غم و اندوه، خشم و پرخاشگری شد، از این منظر شاهد شیوع افکار خودکشی، اقدام به خودکشی و خودکشی کامل در جامعه هستیم.
آمارها و گزارشهای رسمی نشانگر روند رو به رشد خودکشی و اقدام به خودکشی در جامعه ایران است. بر اساس آمار وزارت بهداشت، درمان و پزشکی کشور در سال 1394 از تعداد 79هزارو 502 نفر اقدام به خودکشی (101 مورد در صد هزار نفر) به تعداد 115هزارو 558 نفر اقدام به خودکشی (133 در صد هزار نفر) افزایش یافته است. در طول دروه زمانی هفتساله شاهد رشد 30درصدی اقدام به خودکشی در کشور هستیم. البته بر اساس گزارش مرکز پزشکی قانونی کشور (1401) از سال 1394 تا 1400 به میزان 55 درصد شاهد افزایش نرخ مرگومیر ناشی از خودکشی بودهایم. این وضعیت در مقایسه با میزان اقدام به خودکشی وضعیت بحرانیتر و وخیمتری تلقی میشود. به این معنا که از تعداد چهارهزارو 29 مورد فوت ناشی از خودکشی (5.10 در صد هزار نفر) به تعداد ششهزارو 244 نفر فوت ناشی از خودکشی (7.3 درصد هزار نفر) رسیدهایم.
نتایج پژوهشها نشان میدهد: محسنیتبریزی (1372) در استان ایلام مهمترین دلایل خودکشی را به شرح زیر اعلام کرده است: اختلافات زناشویی و نامناسببودن شرایط زندگی خانوادگی، ناراحتیهای روانی، شکست عشقی، فقر، بیکاری، اعتیاد و شرایط نامساعد اقتصادی، شرایط خاص زندگی شهری به ویژه شهرهای بزرگ و صنعتی، ازهمپاشیدگی و جدایی گروههای اجتماعی. اسکندری (1373) مواردی نظیر اختلالات روانی، فقر فرهنگی، و اقتصادی، اختلافات عمیق خانوادگی را دلیل خودسوزی میداند. کلانتری (1376) مواردی مشابه نظیر اختلافات با همسر، اختلافات خانوادگی، مسائل مالی، بیماریهای روانی و ازدواجهای اجباری را عنوان میکند. موسیپور (1391) دلایل خودکشیهای استان ایلام را به شرح زیر عنوان کرده است: مشکلات خانوادگی (53.3 درصد)؛ ناراحتیهای روحی و روانی (28.5 درصد)، مشکلات مرتبط با مواد مخدر (9.7 درصد)، مشکلات اقتصادی (6.5 درصد)، مشکلات تحصیلی (0.7 درصد) در همه گروههای سنی ذکر شدهاند. بیشتر خودکشیهای منجر به مرگ، به ترتیب مربوط به کشاورزان، مشاغل آزاد، افراد خانهدار و کارگران است. عنبری و بهرامی (1389) به «بررسی ارتباط باورهای فرهنگی و خودکشی مناطق روستایی لرستان» پرداختند و معتقدند: زیستجهان فرهنگی در شرایط فقر و توسعهنیافتگی، تقاص، ناموس، سوگ، جنگ و تفنگ، عشق و ازدواج، انگ و ننگ، به طور مستقیم و با واسطه با خودکشی افراد ارتباط دارند.
اگرچه توصیف و تفسیر آمارها تغییرات چشمگیری درخصوص رشد خودکشی در مناطق جغرافیایی، طبقات اجتماعی، اقشار و گروههای خاص، و شرایط خاص همچون بحرانهای اجتماعی، اقتصادی، طبیعی، اقلیمی را نشان میدهد. گزارشهای رسمی سازمانها، نهادهای متولی حوزه سیاستگذاری، پیشگیری و مداخله نشانگر این است که سیاستها و برنامهها تاکنون موفق به پیشگیری و کاهش این مسئله اجتماعی نبودهاند. در حوزه پیشگیری و مداخله آنچه واضح است رویکردهای روانپزشکی، پزشکی، روانشناختی با روش درمان و مداخله فردی تا به امروز بر ساحت سیاستگذاری و اجرا رویکرد غالب بوده است. در اینجا قصد نقد این رویکردها را نداریم و به دنبال طرح رویکردهای اجتماعمحور و توجه به شرایط اجتماع و نقش آن در سیاستگذاری اجتماعی مسکوتمانده، هستیم. در واقع برای توانمندساختن نهاد جامعه و رشد استعدادها و قابلیتهای اجتماعی فردی یک انسان از طریق توسعه نهادهای مدنی، سمنها، بازشدن انسداد راههای ارتباطی و گفتوگوی فارغ از سلطه در حوزه عمومی جامعه به ویژه میدانهای آموزش (مدرسه و دانشگاه، رسانه)، فعالیتهای اجتماعی، اوقاعت فراغت، ورزش، هنر، موسیقی محقق میشود. گشایش روابط و گفتوگوها میتواند میل و امید یک فرد به کنشگری با تمام هستی را در عرصه اجتماع فراهم کند. از این منظر میتوان به نقش نهادهای مدنی و کنشگری فرد برای خلق امید، شادی و نشاط در کاهش خشونت و خودکشی پرداخت. در این نوشتار ضمن تبیین کوتاه مسئله به شرح راهبردها و راهکارهای پیشگیری از خودکشی در ابعاد و مؤلفههای زیر میپردازیم.
1. توسعه نشاط اجتماعی و امید اجتماعی در جامعه: در شرایط دوران تعطیلات نوروز با توجه به جاریشدن ارتباطات و مناسبات اجتماعی، خویشاوندی و خانوادگی در بستر اجتماع و طبیعت، فرصتی بیبدیل برای عبور از سالها، ماهها و روزهای ناشاد، غمزده و خشمگین ایجاد میشود. سالهایی که با بحران کرونا آغاز و با مسمومیت دانشآموزان در مدرسه و سوختن در خشم چهارشنبهسوری، پیش از نوروز امسال به پایان میرسد. نوجوانان و جوانان به دلیل دوری از فضای آموزشی حضوری و اوقات فراغت فرصتهای شاد و پرتحرک را از دست دادهاند. کمترین فرصت حضور و استفاده در حوزه عمومی جامعه همچون فضاهای اجتماعی، آموزشی، هنری، تفریحی، ورزشی، علمی و… را داشتند. نشاط اجتماعی در فضای آموزشی، حضور در فضاهای ورزشی و تفریحی میتواند زمینه شادیهای کوچک و بزرگ را فراهم کند. آموختن ترسهای بنیادین ناشی از کرونا و ماندن دلهره و اضطراب طی چندین سال قامت نحیف روحی و روانی کودکان را در هم میشکند و آستانه تحمل آنها را تحلیل میبرد. آمارهای جهانی نشانگر وضعیت بسیار نامطلوب نشاط اجتماعی در جامعه ایران است. فعالیتهای اجتماعی، کنشگری اجتماعی و مشارکت اجتماعی در برنامههای اجتماعمحور میتواند زمینه رشد آگاهی و توانمندی جامعه را فراهم آورد و افراد را از رفتن به کام تنهایی و انزوا و ناامیدی بازدارد. حال باید پرسید کدام سازمان، نهاد و دستگاه متولی این برنامه نشاط اجتماعی است. پاسخ ساده است: همه سازمانها، نهادها و دستگاهها! چون شادی و امید در جامعه حق همه است و همه باید برای زنده نگهداشتن آن تلاش کنند. اگرچه برخی سازمانها ظرفیت، توانایی، نیروی انسانی و قابلیت بیشتری برای آفرینش امید و نشاط اجتماعی را دارا هستند، قطعا نقش، مسئولیت و وظیفه بیشتری بر عهده دارند. طی سالهای اخیر خودکشی در مدارس و دانشگاهها رشد چشمگیری داشته است.
در اینجا از ارائه آمار آن امتناع میکنم. آیا فضای آموزشی مدارس و دانشگاه را میتوانیم به فضای امید و نشاط تبدیل کنیم. اگرچه دلایل، ریشهها و زمینههای خودکشی در این دو حوزه متفاوت و طبیعتا فهم آن دشوار است، اما ایجاد فضای ارتباطی و گفتوگوی رها از سلطه و مطالبات دانشجویی مسکوت مانده و شادی و هیجان فراموششده دانشآموزان میتواند زمینه برونرفت از این خشم فروخورده را فراهم کند. «خشم» هسته اصلی خودکشیها تلقی میشود. و به نوعی میتوان خودکشی را خشم سرکوبشده تلقی کرد. میباید روزنههایی برای گفتوگو و فهم متقابل از هستی فرد در جهان اجتماعی از خانواده، مدرسه، دانشگاه و رسانهها و حوزه عمومی جامعه ایجاد کرد. «گفتوگو کردن»؛ «فهمکردن»، «فهمشدن» و «درککردن» و «درکشدن» و پذیرش در جهان اجتماعی آورنده پیام امید و شادی و رشد جامعه است. جایی که در عرصه سیاست و سیاستورزی اندیشه دشمنی، جای خود را به اندیشه صلح و نوعدوستی دهد فضایی برای ناامیدی و خشم باقی نمیماند. همچنین خانواده و مناسبات اجتماعی، فرهنگی آن زمینه آفرینش امید، شادی و رهایی از خشمهای سرکوبشده را دارد. در شرایط بحرانهای اقتصادی (فقر، گرانی و تورم) ناامنی روانی برای اقشار آسیبپذیر ایجاد شده است. این وضعیت ناخرسند زمینههای سفر، تفریح، بازی و شادی و دیدارهای مبتنی بر آداب و رسوم دیرینه ایرانیان را سلب میکند و آستانه تحمل را پایین میآورد و تابآوری را کاهش میدهد. آنچه آشکار است این شرایط برای همه کشنده نیست. برخی خشم خود را به صورت قتل و خشونتهای خانگی و فرار از منزل ابراز میکنند و برخی نیز به صورت خشم فروخورده که تبدیل به افسردگی و خودکشی میشود. توسعه برنامه آموزشی ساده بتا (بپرس، ترغیب کن، ارجاع بده) برای عموم جامعه و تسهیلگران اجتماعی برای پیشگیری از خودکشی در فضاهای آموزشی از جمله مدارس و دانشگاهها، رسانهها ملی و شبکههای اجتماعی ضرورتی انکارناپذیر است.
2. کاهش تبعیضها، نابرابریهای چندگانه جغرافیایی، منطقهای، اقتصادی، اجتماعی، هویتی، قومیتی، جنسیتی، فقر، نابرابری اجتماعی، تبعیض و تعارضات خانوادگی از زمینههای اصلی خشونت خانگی، انسداد اجتماعی و شکافهای طبقاتی است. زندگی در جهان نابرابر و تبعیضآمیز به مراتب دشوارتر از جهان فقرزده است. زیرا نابرابری در زیستجهان فرهنگی میتواند زمینه طرد اجتماعی و به حاشیه راندهشدن انسان و خشم و انتقام از دیگری را فراهم کند. هنگامی که طرد اجتماعی با چاشنی انگ اجتماعی ترکیب میشود زمینه پدیدارشدن تفکر ویرانگر پایاندادن به زندگی خود آغاز میشود. شرایطی که انسان نمیتواند خود را از گزند رقابتها، چشم و همچشمیها، و به حاشیه راندهشدن توسط چرخدندههای نابرابری اقتصادی و اجتماعی مصون نگه دارد. افراد، گروهها و اقشار آسیبپذیر در مناطق زاگرسنشین علیرغم داشتن بیشترین منابع معدنی، طبیعی، انسانی و فرصتها برای توسعه اما در فقر و بیکاری نگه داشته شدهاند و از تبعیض و نابرابریهای منطقهای رنج میبرند.
این تبعیض در سطح کلان زمینه شکلگیری مهاجرتهای گسترده میشود و آسیبها و مسائل اجتماعی در حاشیه شهرها پدیدار میشود. همچنین به دلیل ازدیاد فقر و فروپاشی اجتماعی شاکله حمایتهای اجتماعی جامعه سنتی نیز از دست میرود؛ به این معنا انسانها و خانوادههای بیپشت و پناه در مناطق روستایی و شهرهای محروم و مناطق حاشیهنشین کلانشهرها بیشتر درگیر خودکشی هستند. به طور مثال طبق بررسیهای آماری در سال 1400 میزان مرگومیر ناشی از خودکشی در شهرستانهای اسلامشهر و ملارد به میزان استان ایلام قربانی خودکشی گزارش شده است. دور از انتظار است که دولتها بتوانند توسعه اجتماعی-اقتصادی را به تمام معنا در این مناطق ایجاد کنند؛ اما میشود در کانونهای هدف برنامههای اجتماعمحور پیشگیری از خودکشی را مبتنی بر توانمندسازی، فقرزدایی و آگاهیبخشی اجرا کرد؛ برنامهای که سازمان بهزیستی کشور در سالهای اخیر تا امروز اجرا میکند. جامعه ما دارای آداب و رسوم، مناسبات و آیینها و مناسک فرهنگی-اجتماعی گسترده است. عید باستانی نوروز با ظرفیت عظیم تحرک اجتماعی و ارتباطی که دارد، میتواند به جاریشدن ارتباطات و مناسبات اجتماعی، روابط خویشاوندی و خانوادگی در زمینه زیست اجتماعی و طبعیتگردی منجر شود. نوروز فرصتی بیبدیل برای عبور از سالها، ماهها و روزهای ناشاد، غمزده، تنها و خشمگین سپریشده است. سالهایی که با بحران کرونا آغاز و با مسمومیت دانشآموزان به نوروز امسال رسید. نوجوانان و جوانان فرصتهای شاد و امیدوار زیستن را در این سه سال از دست دادند. و کمترین فرصت حضور در حوزه عمومی جامعه مثل فضاهای اجتماعی، هنری، تفریحی، ورزشی، علمی و… را یافتند. همچنین توسعه و تقویت مراکز تخصصی و افزایش سطح کیفیت آن در زمینه حمایت اجتماعی، مددکاری اجتماعی، مراکز مشاوره و روانشناختی و مراکز سلامت روان در کانونهای فقر، خشونت و خودکشی در جامعه میتواند برای پیشگیری راهگشا باشد. اگرچه فهم نوجوانان و جوانان در این شرایط بسیار بااهمیت است و باید آنها را به گفتوگوی رها از سلطه دعوت کنیم.
3. افزایش سطح توانایی، قابلیتهای نوجوانان و جوانان و زنان در جامعه: براساس مطالعات موجود کاهش سطح قدرت و توانایی فرد در کنشگری اجتماعی یکی از زمینههای اصلی فکر و اقدام به خودکشی است. و در واقع خودکشی نشانه ناتوانی فرد در تغییر شرایط پیشرو در زندگی است و ناتوانی فرد در حل مشکلات روزمره زندگی است. اجازه دهیم نوجوانان و جوانان براساس شرایط و اقتضائات اجتماعی، سنی و جنسیت خود سطحی از کنشگری اجتماعی حضور در اجتماع خود را تجربه کنند. میل به تجربههای جدید در بین نوجوان و جوان برای به منصه ظهور رساندن استعدادها، توانایی، قابلیت در عرصههای علمی، هنری، ورزشی، خلاقیت، موسیقی، حضور در شبکهها و گروههای اجتماعی و… را جدی بگیریم و نظامهای توسعه و برنامهریزی این موضوع را با اهمیت تلقی کنیم. افزایش سطح قدرت و توانمندی یکی از مؤلفههای جدی پیشگیری از میل و افکار و تصمیم و اقدام به خودکشی است.
4. توسعه سطح دانش، آگاهی و مهارت جامعه درباره چگونگی شکلگرفتن فرایند، افکار خودکشی، میل خودکشی، قصد خودکشی و اقدام به خودکشی: رسانههای ملی و همگانی، فضاهای آموزشی (مدارس و دانشگاهها)، مراکز و مؤسسات غیردولتی حوزه روانشناختی، مددکاری و فعالان اجتماعی در سازمانهای حمایتی اجتماعی نقش کلیدی دارند. با توجه به اینکه خودکشی در جامعه ایران تابو بودن خود را تا حدودی از دست داده است، باید به طور صریح و آشکار درباره این مسئله اجتماعی و شیوههای پیشگیری و مداخله در آن سخن به میان آورد و آموزشهای عمومی و تخصصی را در سطح گسترده ارائه داد. اغلب خودکشیها در فضایی رخ میدهد که فرد قربانی بارها تصمیم خود را فریاد زده؛ اما خانواده و اطرافیان به دلایلی ازجمله ناتوانی در حل مسئله، نداشتن شرایط اقتصادی مطلوب برای تأمین نیازها و حلکردن مشکلات او، نداشتن قابلیتهای ارتباطی و فهم او و بیتوجهی به نیازها، عواطف و احساسات او را به کام مرگ روان میسازد. برای عبور از وضعیت فعلی نخست باید خانواده و اطرافیان به فرایند شکلگیری فکر و اقدام به خودکشی آگاهی یابند. آموزش کافی ارائه شود. خانواده و اطرافیان به سطحی از توانمندی اجتماعی و اقتصادی دست یابند که بتوانند افراد در معرض خودکشی را حمایت و درک کنند. همچنین ظرفیتهای تخصصی برای ارائه خدمات تخصصی به این فرد معرفی شوند؛ ازجمله: اورژانس اجتماعی (خط 123)، مشاوره تلفنی 1480، اورژانس 115 و… .
5. شناسایی و آموزش عوامل خطر و محافظتکننده خودکشی در سطح وسیع: انزوای اجتماعی و تنهایی یکی از نشانگان قوی طرد اجتماعی است که پیامد آن میتواند یأس و ناامیدی و افسردگی باشد. علائم و نشانههای روشن و آشکاری در حالات کلامی، رفتار و موقعیت نوجوانان و جوانان وجود دارد که در جستوجوی راهی برای پایاندادن به زندگی خود هستند. گفتن جملاتی که نشانه این است که فرد میخواهد به خود آسیب بزند یا به زندگی خود پایان دهد، افت تحصیلی و ترک تحصیلی، از کوره دررفتن همیشگی در مدرسه و خانواده و گروه همسالان، سطح بالای پرخاشگری، رفتارهای پرخطر (مصرف مواد مخدر و محرک، روانگردانها، خودزنی، رفتارهای جنسی، مصرف مشروبات الکی) انزوا، گوشهگیری از اجتماع دوستان و خانواده، از دست دادن والدین و جدایی والدین از نشانههای قوی خودکشی هستند. باید زمینه جذب این گروهها را در فضای خانواده و اجتماع دوستان فراهم آوریم. با کمک خودش مسئله یا مسئله اصلی زندگی او را شناسایی کنیم، راه ارتباطی را برای حمایت بیقیدوشرط با او برقرار کنیم. او را پذیرا باشیم و سرزنش نکنیم. انگ بار روانی فکر خودکشی و افسردگی را در او کاهش دهیم. زمینه استفاده از خدمات تخصصی مشاوره روانشناختی، مددکاری اجتماعی و حمایتهای اجتماعی را برای او فراهم کنیم.
6. تلاش برای فهم هستیشناسی هویتهای چندگانه نوجوانان، جوانان و زنان جامعه امروز: جامعه ایران جامعه در حال گذار است. اگرچه عمر این دوران گذار بیشتر از یک قرن است؛ اما این دوران در چند دهه اخیر شتاب، گسترش و عمق بیشتری یافته است. به نظر میرسد عرصه سیاستگذاری اجتماعی و جامعه ما در فهم تغییرات فرهنگی-اجتماعی امروز ناتوان ماندهاند. و اگر تغییرات را بهدرستی درک کردهاند، در عرصه قابلیتبخشی و توانمندسازی و قدرتبخشی اقدام خاصی صورت نگرفته است؛ تغییراتی که در سطح هنجارها، باورها، ارزشها و نگرشهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خود را نشان میدهد. شکافهای جنسیتی در فضای خانواده و اجتماع نقش پررنگتری در پدیدارشدن خشونتها و خودکشیها، آسیبهایی مانند طلاق و… داشته است. بررسی وضعیت ایران در شاخصهای مختلف در سالهای 2006 تا 2016 نشان میدهد ایران با عدم تحول جدی در برخی از شاخصها مواجه است و در نتیجه تغییری جدی را در کاهش فاصله جنسیتی تجربه نکرده است. شاخص شکاف جنسیتی از محاسبه چهار شاخص کلی آموزش، سلامت، مشارکت اقتصادی و مشارکت سیاسی محاسبه میشود. این شاخص از سال 2006 از طرف مجمع جهانی اقتصاد محاسبه و هرساله منتشر میشود. هر سال این شاخص برای 145 کشور و براساس دادههای گزارشهای سازمان بینالمللی کار و دادههای گزارش توسعه انسانی محاسبه میشود. بررسی شاخص و رتبه کشور ایران در گزارش سال 2016 نشان میدهد که در مجموع 144 کشور ایران از نظر رتبه کلی نسبت به سال گذشته دو رتبه ارتقا یافته است و در رتبه کلی 139 قرار گرفته است. در شاخصهای مشارکت اقتصادی رتبه 140، آموزش رتبه 94، سلامت و بقا رتبه 98 و مشارکت سیاسی 136 را دارا بوده است.
زنان بهعنوان نیمی از جامعه کنشگری، مطالبهگری و حضور در اجتماع را تجربه کردهاند. استفاده گسترده از حضور در فضای آموزش، کار و فضای مجازی این زمینه حضور و کنشگری را فراهم کرده است. با وجود شاخص نامطلوب شکاف جنسیتی در جامعه اما به دلیل کنشگری و حضور در عرصه اجتماع شاهد تغییرات هویتی و فردگرایی (البته نه در معنای فردیت) گستردهای در بین زنان هستیم. نوع نگاه سیاستگذاری اجتماعی در ارتباط با این گروه از جامعه باید بازاندیشی شود. تا سطح تنشها و تعارضات اجتماعی در فضای جامعه و خانواده برطرف نشود، با رویکردها و نگاههای سنتی سیاستگذاری نمیتوان توانایی، قابلیتها، استعدادها و هنری زنان برای توسعه اجتماعی را به کار گرفت. به این معنا زن در جامعه هم باید هدف توسعه باشد، هم ابزار توسعه. کاهش میل به ازدواج و تشکیل خانواده، افزایش طلاق، مطیعنبودن در روابط والدین، مناسبات فرزندان و والدین در روابط بین زوجین، تلاش برای داشتن حق مالکیت و حقوق شهروندی در خانواده بخشی از این تغییرات آشکارشده است. خانواده فضایی است که عرصه روابط درهمتنیده عاطفی، روانی، اقتصادی و تصاحب قدرت است. در اجتماعات و خانوادههایی که هنوز شیرازه روابط براساس سنتهاست، این تنش برای تصاحب قدرت بیشتر یا طلاق در آن اجتماع مذموم باشد، میل به خودکشی بیشتر است. با وجود تغییرات ارزشی هنجاری در فضای خانواده و در شرایط اقتصادی بحرانزده شاهد رفتارهای مبتنی بر صلح و سازش نیستیم و از این منظر خانواده به کانونی از تنش و تعارض و خشونت تبدیل میشود. خشونتهای خانگی (همسرآزاری و کودکآزاری) یکی از زمینههای اصلی خودکشیهاست. تلاش برای تحقق خواستهها و مطالبات اجتماعی، حقوقی و شهروندی براساس دادههای آماری مرکز پزشکی قانونی کشور (1400) ابزار خودکشی زنان نسبت به سالهای گذشته خشنتر گزارش شده است. به این معنا در سال 1400 زنان روشهای جدیدتری مانند حلقآویز و مصرف قرص برنج برای پایاندادن به زندگی خود را به کار گرفتهاند. حال باید برای کاهش سطح خشونت و خودکشی در جامعه چه کار کرد؟ ایجاد فضایی که زنان در فضای جامعه (حوزه عمومی) بتوانند قابلیتهای فردی و اجتماعی در حوزه هنر، ورزش، موسیقی، اوقات فراغت، کسبوکار و سیاست را نشان دهند. همچنین ایجاد امنیت اقتصادی و مدیریت بحرانهای اقتصادی میتواند این شرایط را برای همه گروهها و اقشار فراهم کند.
خودکشی یک کنش خاص فردی- اجتماعی است که در فضای جامعه رخ میدهد و نشانه خشم، اعتراض و ناخرسندی از مشکلات زندگی و میل به رهایی از آن است. برای پیشگیری از این روش ضمن توجه به شناخت مؤلفهها و نشانگان رفتاری، کلامی و موقعیتی آن باید زمینه افزایش سطح مدارای اجتماعی، تابآوری اجتماعی، مشارکت اجتماعی و حمایت اجتماعی اقشار و گروههای به حاشیه راندهشده و از صحنه اجتماع حذفشده فراهم شود. توجه به توسعه حوزه عمومی جامعه (ورزش، هنر، موسیقی، ادبیات، گروههای اجتماعی و دوستی، برنامههای نشاط اجتماعی در فضاهای شهری، محیط کار و آموزش، ایجاد گفتوگوهای رها از سلطه و انسداد اجتماعی میتواند خشمهای فروخورده اجتماع را رها کند.
دیدگاههایی که حاوی ناسزا و افترا است، به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
برای بهتر و روانتر خوانده شدن دیدگاه شما، بهتر است از متن به صورت فارسی استفاده کنید نه با حروف فینگلیش
موارد درگیری با کاربران در پاسخ به دیدگاه دیگر کاربران پذیرفته نمیشود